GhasedakOnline.com

First Page








  Shrink Font Grow Font  Aug 1, 2004

Issue 10


 مهرآفرین حسینی
 دانشجوی روان‌شناسی دانشگاه تورنتو

اگرچه در داخل کشور بیشتر از ۶ کانال تلویزیونی وجود ندارد، در خارج کشور ایرانیان بیش از ۱۰ کانال تلویزیونی دایر کرده‌اند که اغلب‌شان از لس‌آنجلس پخش می‌شوند. به تازگی کانادا هم از طریق خطوط راجرز صاحب یک کانال ۲۴ ساعته‌ی ایرانی به نام «تلویزیون پارس» شده است با حق اشتراکی در حدود ۱۶ دلار. یک نگاه نیم‌ساعته هم کافی است تا روشن کند که چطور در حالی که در خارج کشور مطبوعات و نشریات ایرانی این قدر با رکود و کمبود مواجه هستند، کانال‌های تلویزیونی چنین جولانی می‌دهند.

این رادیوهای تلویزیونی در مجموع دارای ۱۰ تا ۱۵ نفر سخنگو هستند که ساعت به ساعت به نوبت پشت همان میز می‌نشینند، البته با پشت صحنه‌های متفاوت -گاه گل و بوته و گاه تصاویری از ایران- و حرف می‌زنند. و البته فقط حرف می‌زنند. گاه به گاه تلفن‌هایی هم دارند که مردم از سرتاسر دنیا زنگ می‌زنند و سوال می‌پرسند یا درددل می‌کنند و یا قربان صدقه‌ی گوینده‌ها می‌روند. آگهی‌های تبلیغاتی هر نیم‌ساعت یک بار تکرار می‌شوند و هر دو ساعت یک بار هم -درست مثل کانال‌های تلویزیون داخل کشور- تصاویری از طبیعت با موسیقی متن پخش می‌شود که البته هیچ‌گونه ارتباطی به یکدیگر ندارند. گاه به گاه قطعه‌های ویدیویی آوازه‌خوان‌های لس‌آنجلسی تنها برنامه‌های متحرک این شبکه هستند. که البته همیشه شامل چند دختر آماتور رقصنده، یک خواننده با سر و وضعی بسیار نامرتبط به فضای کلی صحنه و فضایی کاملا بی‌ارتباط به موضوع ترانه و سبک موسیقی می‌شوند. به نظر می‌رسد که بی‌ارتباطی به عنوان یکی از ویژگی‌های برنامه‌های این شبکه، همواره حفظ شده است.

شبکه‌ی تلویزیونی بی‌طرف یک مضمون بسیار ناآشنا برای تلویزیون‌های ایرانی خارج کشور است. جهت‌گیری‌های سیاسی به قدری صریح هستند که این شبکه‌ها بیشتر فرمایشی می‌نمایند. به نظر می‌رسد که هدف از دایر کردن‌شان سرگرم کردن مردم یا ایجاد ارتباط میان جوامع ایرانی خارج از کشور نیست، بلکه یک هدف سیاسی از پیش تعیین شده، این شبکه‌ها را هدایت می‌کند. هدف مشخص است: براندازی ر‌‌ژیم جمهوری اسلامی و جایگزین کردن آن با یک «دموکراسی شاهنشاهی». رضا پهلوی که با عنوان علیحضرت رضا شاه دوم خطاب می‌شود، اولین و تنها کاندیدای شاهنشاهی است. از این که به راستی این حکومت پیشنهادی چگونه عمل‌کردی خواهد داشت و نقش و حد اختیارات شاه چیست، هرگز سخنی به میان نمی‌آید. گاهی هم که کسانی زنگ می‌زنند و می‌پرسند یا «به اشتباه» ارتباطشان قطع می‌شود و یا جواب‌هایی مضمون بر این که «شما که نمی‌فهمید، چرا حرف می‌زنید» می‌گیرند. سخنان بیشتر شعارگونه است و گوینده‌ها با آن که ظاهری بسیار مدرن و دموکرات به خود می‌گیرند، کوچک‌ترین نظر مخالفی را تاب نمی‌آورند و گاه با لحنی توهین‌آمیز مخالفت‌کننده را به نام «طرف‌دار جمهوری اسلامی» به باد سرزنش می‌گیرند.

جنبش‌‌های دانشجویی داخل کشور دست‌مایه‌ی خوبی برای گوینده‌هایی هستند که دلشان می‌خواهد خود را به زور هم که شده به جریانات مخالف حکومت داخل ایران بچسبانند و با سرپوش گذاشتن بر این که این جنبش‌ها اهداف متفاوتی را دنبال می‌کنند، گردن‌هایشان را در کادر این عکس دسته‌جمعی به زور کش می‌دهند که یعنی «ما هم از شماییم». از عکس‌های دانشجویان کتک‌خورده‌ی کوی دانشگاه استفاده می‌کنند که به «مبارزه» چاشنی و حال و هوای انقلابی بدهند. این نمایش سیاسی با پرچم شیر و خورشید، عکس تخت جمشید و نام کوروش بزرگ صحنه‌آرایی می‌شود و تصاویر محمدرضا پهلوی و فرح پهلوی این ملی‌گرایی کهن را تکمیل می‌کنند. همه‌ی این توصیف‌ها تلویزیون پارس را از یک شبکه‌ی تلویزیونی بی‌طرف به یک شبکه‌ی به زبان عامیانه «سلطنت طلب» تبدیل می‌کند.

برنامه‌های غیرسیاسی بسیار دلنشین‌تر هستند و با حال و هوای ایرانیان خارج از کشور بیشتر جور در می‌آیند. برنامه‌هایی مانند امور سرمایه‌گذاری در آمریکای شمالی، امور حقوقی و مهاجرتی و برنامه‌های روان‌شناسی و خانواده، بسیار سودمندتر به نظر می‌رسند با آن که هنوز از کیفیت بالایی برخوردار نیستند. بیشتر گویندگان این برنامه‌ها افرادی دانش‌اندوخته در زمینه‌ی کاری خودشان هستند، ولی احتمالا زننده‌ترین ویژگی برخی از آن‌ها، عدم تسلط‌شان بر زبان فارسی و استفاده‌ی بی‌تناسب از لغات و اصطلاحات انگلیسی است. برخلاف برخی از شبکه‌های لس‌آنجلس، تلویزیون پارس بخش‌های سرگرم‌کننده، مانند آهنگ‌های درخواستی، ندارد و شبکه‌ای بسیار جدی به نظر می‌رسد. اگرچه گاه گاه فیلم‌های سیاه و سفید سال‌ها خاک خورده در ته آرشیوهای سینمایی پیش از انقلاب را به حافظه‌ی ملی ما یادآوری می‌کند.

شاید شبکه‌هایی مانند تلویزیون پارس تا حدی بتوانند با ۶ کانال صدا و سیما در داخل کشور رقابت کنند، ولی چگونه قرار است با ۶۰۰ کانال راجرز -که از نظر کیفیت و «تحرک» جهانی هستند- رقابت کنند، دیگر خدا می‌داند، با توجه به این که بر پایه‌ی رفع نیازهای محلی جامعه‌ی ایرانی آمریکای شمالی هم به وجود نیامده‌اند. اگر مخاطبان اصلی این شبکه‌های تلویزیونی ایرانیان داخل کشور و نه مهاجران خارج کشور هستند، پس شاید به راستی نتوان عنوان «صدا و سیمای مهاجرت» را به‌ آن‌ها داد.             ‌      



.:top:.




Printable Version
Send Comments
Archive