Issue 8
انوشه سلحشور
دانشجوی فیزیک دانشگاه شریف
انگشتان چروکیدهی فالگیر،
زمان را،
در دو جفت گوی سبزآبی،
میایستاند؛
در سکون حرکت دُمها،
در انجماد دَمها،
در نوسان بلورهای یخ
بر سبیلهای فروافتاده،
در دهان گشودهای که تمنای شهوت دارد؛
زیر شاسی ماشین،
زمان،
صدای پای گذرندهایست،
و خشخش ژنده کتی که با باد میرود.