Issue 2
نيما نخعى
پس از گذشت ۶ سال از دوم خرداد ۷۶ بسياری بر اين باورند که جنبش اصلاحات به بنبست رسيده و اين جنبش اجتماعی هم، به سرنوشت تلخ ديگر جنبشهای آزادیخواه قرن گذشته دچار شده است. بديهی است که در طول تاريخ چند هزار سالهى ايران، جنبشهای آزادیخواهانهى بسياری در ايران ظهور کردهاند. اما آيا تا کنون از خود پرسيدهايم که از چه زمانی "دموکراسی" به عنوان اساسیترين خواست حرکتهای اجتماعیىِ ايران مطرح شده است؟ برای پاسخ به اين پرسش میبايست به نخستين سالهای قرن بيستم بازگرديم. در آن سالها ايران شاهد يکی از بزرگترين دگرگونیهای سياسیىِ تاريخ خود بود. جنبش اجتماعیىِ مشروطهخواهی با خواستهايی برگرفته از انديشهى "دموکراسی" ، تحولی ژرف در ساختار سياسی و فکریىِ جامعهىِ ايران پديد آورده بود. مظفرالدين شاه حکم مشروطه را امضا کرد و اين دست خط "شاهانه" قرار بود که برگ تاريخ استبداد را نيز پايان دهد. اما ديری نگذشت که محمد علی شاه مجلس شورای ملی را به توپ بست و پس از آن دستاوردهای سياسیىِ جنبش مشروطيت در طوفان کودتاها و جنگهای قرن بيستم از ميان رفت. آيا به راستی تنها يادگار نخستين جنبش دموکراسیخواه ايران تنها و تنها يک شکست سياسی بود؟ به نظر من، ارزشمندترين يادگار اين جنبش پديد آوردن جايگاهی ويژه برای انديشهى دموکراسی در ساختار فکریىِ جامعهى ايران بود. با همان يادگار بود که دوم خرداد را آفريديم و با آن پا به سدهای ديگر از تاريخ بشر گذاشتيم. تا به حال از خود پرسيدهايم که آيا توانستهايم در طول صد سالی که با انديشهى دموکراسی آشنا شدهايم به درکی ريشهای و عميق از اين نظريه دست يابيم؟ اگر به چنين درکی نرسيده باشيم هرگز نمیتوانيم خواستهای دموکراتيک خود را به خوبی بشناسيم و حرکت به سوی خواستهای مبهم میتواند جامعهى ايران را بار ديگر اسير حکومتهای خودکامه و غير مسوول بکند. اکنون که در آستانهى ورود به بخشی نوين از تحولات سياسی اجتماعیىِ ايران قرار گرفتهايم، میبايست بزرگترين درگيریهای فکریىِ جامعهى خود را در رويارويی با انديشهى دموکراسی بشناسيم و پاسخ پرسشهای خود را در آثار منتقدان و نظريهپردازان برجستهى دموکراسی بجوييم.
به عقيدهى من بزرگترين درگيریىِ فکریىِ جامعهى ايران در رويارويی با انديشهى دموکراسی، شناخت و تعيين "خط قرمز آزادی" بوده است. در شمارهى آيندهى قاصدک قصد دارم با نگاهی شتابان انديشههای جان لاک -يکی از بزرگترين نظريهپردازان دموکراسی- را دربارهى مرز بين آزادی و قانونمندى تحليل کنم.