GhasedakOnline.com

First Page








  Shrink Font Grow Font  Nov 1, 2003

Issue 1


 مهرآفرين حسينی

نمى‌دانم به آن چه کوچک است بايد پرداخت يا به راه‌های نيمه باز بزرگ. نمى‌دانم به آن چه هست بايد نشست يا به آن چه نيست، برخاست. نمى‌دانم بايد به ساخته ساخت يا به نساخته سوخت، يا به سوختی ساخت يا ز سوختی ساخته شد. به ميان شاهراهی بايد نشسته در انتظار حوادث بود، يا در کوچه‌ها و دالان‌های تنگ،‌ ايستاده به جستجوی حوادث. بايد نشسته بود و انديشيد يا ايستاده عبور کرد و نينديشيد.

و نوشت؟ يا ننوشت؟ و اگر نوشت از چه؟ اگر نوشت کوچک را نوشت،‌ يا بزرگ را، يا کوچک را ميان بزرگ،‌ يا بزرگی ميان کوچک را؟ نمى دانم بايد بود و نوشت يا نوشت و بود شد؟‌ نيست را نوشت يا نوشت و هست کرد؟ نمى‌دانم اصلا بايد نوشت،‌ يا گذشت و نوشته شد؟‌ نه، واقعا نمى‌دانم.

ولی با اين حال فرقی هم نمى‌کند. آخر داستان زندگى‌ی هر ورق همان است: يادگارى‌ی قلم. ديگر هر کسی با خودش که ورق باشد يا قلم. من خواسته‌ام که قلم باشم.




.:top:.




Printable Version
Send Comments
Archive