GhasedakOnline.com

First Page








  Shrink Font Grow Font  Apr 1, 2005

Issue 18


 بهمن کلباسی
 دانشجوی علوم سیاسی، دانشگاه یورک

ساعات اولیه‌ی بامداد روز پس از کریسمس بود. من از شب کریسمس در منزل یکی از دوستانم بیتوته کرده بودم که ناگهان با صدای صاحب‌خانه برخاستم. از پای رایانه فریاد زد: «زلزله، زلزله». بدون معطلی پرسیدم:‌ «کجا؟» همیشه به بدترین حالت فکر می‌کردم و نمی‌خواستم کلمه‌ی «تهران»‌را بشنوم. تا گفت: «بم»، ناگهان دلم ریخت. پرسیدم: «ارگ بم؟» گفت: «نابود شد.»

ساعتی بعد همه‌ی ما توی منزل همان دوست جلوی گیرنده‌ها و رایانه‌ها میخ‌کوب شده بودیم. هیچ‌کدام از شوک ماجرا نمی‌دانستیم چه باید کرد. تلفن‌ها هر چند ثانیه زنگ می‌زد و پرسش این بود که برای غلبه بر این حس ناتوانی چه باید کرد؟

صلیب سرخ جهانی اولین مقصد بود. فکر کردیم برای جمع‌آوری کمک‌های بیشتر باید به روند اطلاع‌رسانی در سطح شهر یاری رساند. در نتیجه با کپی کردن عکس‌های دلخراش زلزله و چسباندن آن‌ها بر روی مقواهای بزرگ، پوستر‌های بزرگی تهیه کردیم و بر گردن آویخته و بر سر تقاطع‌های اصلی شهر ایستادیم. هم‌زمان تعدادی از دوستان در میان شهروندانی که توجه‌شان جلب شده بود، برگه‌های حاوی اطلاعات تماس با سازمان‌های امداد مانند صلیب‌سرخ را توزیع می‌کردند. همین حرکت خودجوش دانشجویان توجه تعدادی از رسانه‌های گروهی و مردم را به عمق فاجعه جلب کرد.

تصور می‌کنم که دو یا سه روز بعد از زلزله، جمعی از گروه‌های مختلف ایرانی در شهر از دانشجویان و تعداد دیگری از نهادهای مدنی و ایرانی برای تشکیل جلسه‌ی اضطراری دعوت به عمل آوردند. جلسه در سالن اجتماعات یک هتل تشکیل شد. از همان آغاز جلسه، مشکلات سابقه‌دار جامعه‌ی ایرانی مشهود شد. چند نفری که احساس می‌کردند چون گذشته هر سه نقش دعوت‌کننده، صحنه‌گردان، و رئیس جلسه را بر عهده ندارند، سنگ‌اندازی‌هایشان را شروع کردند. اختلافات قدیمی‌ها هم که چون همیشه سر‌ باز کرده بود. ناگهان در حالی که در گوشه‌ای از سالن نشسته بودیم، به جای چه کنیم برای هم‌میهنان زلزله‌زده، باید فکر می‌کردیم که چه کنیم آن دو آقا که وسط جلسه و در مقابل چشمان یکی از نمایندگان مجلس کانادا و دیگران دست به یقه شده بودند، بیش از این آبروریزی نکنند و آن دیگری را قانع کنیم که ما همه اینجا هستیم که کمک کنیم و بنا نیست کسی پولی به جیبی بزند یا شهرتی به دست آورد. با همه‌ی این حرف‌ها، باید خوشحال بود که در نهایت آن جلسه موجب آشنایی کسانی که به حق قصد یاری داشتند، شد. بنابر‌این شد که هرچه سریع‌تر جلسه‌ی کاری دیگری تشکیل شود.

تاسیس یک شماره‌ی حساب و اعلام آن در رسانه‌های گروهی و تبلیغ برای جذب کمک‌های نقدی و در واقع اعلام موجودیت «ستاد یاری بم - تورنتو» از نخستین دست‌آوردهای جمع بود. صندوق‌های چوبی که با بچه‌ها در خانه ساختیم و صندوق‌هایی که بعدها توسط یک هم‌میهن کابینت‌ساز ساخته شد را در مراکز تجاری ایرانی جهت جمع‌آوری کمک‌های نقدی پخش کردیم.

جلسات ستاد خرده خرده نظم گرفت و بنابراین شد که به جای افراد حقیقی، هر انجمن، کانون و نهاد مدنی فعال یک نماینده در کمیته‌ی تصمیم‌گیری داشته باشد. به این ترتیب شاید برای اولین بار در تورنتو تعداد زیادی از گروه‌های ایرانی با وظایف مختلف و سابقه‌ی کار مختلف، در یک ستاد و با هدف مشترکی گرد هم آمده بودند.

نخستین چالش در برابر ستاد، پاسخ به این پرسش بود که آیا کمک‌های جمع‌آوری شده تا آن تاریخ را باید برای تامین نیازهای فوری زلزله‌زدگان صرف کرد یا ستاد باید روی مرحله‌ی بازسازی تمرکز کند؟ گذر سریع زمان و عدم ارتباط مستقیم با بم و شرایط پیچیده‌ی منطقه و یک سری عوامل دیگر، جمع را به سوی گزینه‌ی دوم سوق داد و بنا بر ادامه‌ی جمع‌آوری کمک‌های مالی و بررسی نیازهای دوران بازسازی قرار گرفت.

یک ماه بعد بخش دانشجویی و جوان‌تر ستاد موفق به برگزاری کنسرتی جذاب با حضور هنرمندان برجسته‌ی شهر شدند. فروش تمامی بلیط‌های سالن ۸۰۰ نفری برگزاری کنسرت و البته جمع‌آوری ۲۰ هزار دلار در آن شب به نفع بم، خاطره‌ی خوبی از حرکت جمعی جامعه‌ی ایرانی به جا گذاشت و نشان داد که با شکیبایی می‌توان هدف اساسی‌تر را با تمرین کار گروهی پی‌گیری کرد و کمکی هرچند کوچک به هم‌میهنان آسیب‌دیده رساند.

ستاد یاری بم - تورنتو در شش ماه نخستین فعالیتش به جمع‌آوری کمک‌ها، انتخاب هیات مدیره، تقسیم مسوولیت‌ها، و رفع و رجوع موانع حقوقی پرداخت. رقم جمع‌آوری شده پس از ماه‌های اولیه در حدود ۱۳۰ هزار دلار کانادایی ثابت ماند. از این مرحله به بعد، یافتن راهی برای رساندن این کمک نقدی به آسیب‌دیدگان زلزله به اصلی‌ترین اولویت جمع تبدیل شد. انتخاب دیگری که در این مرحله ستاد با آن روبه‌رو بود، نحوه‌ی هزینه کردن این کمک بود. در واقع پاسخ به این پرسش که آیا جمع ترجیح می‌دهد که پول را مستقیماً و با نظارت افراد طرف قرارداد در تاسیس یک مرکز خدماتی (بهداری، مدرسه، فرهنگ‌سرا، ...) هزینه کند، یا با اهدای آن به یک نهاد خیریه‌ی غیر دولتی که سابقه‌ی کار در بم و پروژه‌ای در دست دارد، به تکمیل آن پروژه یاری رساند؟ گزینه‌ی دوم به جهت مشکلات ارتباط، نظارت و مقدار کمک نقدی، اولویت یافت. ستاد در این مرحله تصمیم گرفت که هر یک از اعضا به نسبت ارتباطات و اطلاعاتی که دارند، یکی از نهادهای خیریه‌ی فعال در بم را برای بررسی در تماس مستقیم قرار دهند.

در مرحله‌ی بعدی، هیات مدیره و گروه‌های کاری موظف شدند که پیشنهادها و جزییات برنامه‌های این نهادها را مورد بررسی قرار دهند. در نهایت جمع با برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی در آستانه‌ی سالگرد زلزله، گزارشی از فعالیت‌های یک ساله‌ی ستاد ارائه کرده و از این مقطع به بعد وارد مرحله‌ی نهایی انتخاب یکی از پنج نهاد خیریه‌ی غیر دولتی کاندیدا برای دریافت این کمک شد.

در همین جا لازم به بازگویی است که این ستاد از کمک موثر تعدادی از حقوق‌دانان جوان ایرانی شهر جهت قرار دادن همه‌ی امور در مسیر قانونی بهره‌مند شد. در انتهای این پروژه‌ی یک ساله، نهایتاً پس از بررسی‌های طولانی، ستاد با رای مثبت به اولویت‌بندی گروه کاری، هیات مدیره را موظف کرد به رعایت آن اولویت. با نهاد خیریه که در بالای لیست قرار دارد جهت انتقال کمک ۱۳۷ هزار دلاری وارد مذاکره شد. تا پس از رسیدن به توافق و اعمال شرایط ستاد، از جمله نظارت، رعایت استانداردهای ضد زلزله در ساخت پروژه‌ی پیشنهادی، جابه‌جایی پول صورت بگیرد. نخستین گروه طرف مذاکره در این مرحله‌ی نهایی، گروه خیریه‌ی سیب می‌باشد. «سیب» مخفف «ستاد یاری بم» است، در حال ساخت یک مجموعه‌ی فرهنگی-آموزشی در شهر بم می‌باشد. طبیعی است که اگر به هر دلیل این مذاکرات با مشکل رو‌به‌رو شود، گروه بعدی در لیست ۵ نفره‌، مورد مذاکره قرار خواهد گرفت.

در انتهای این گزارش، باید اضافه کنم که آنچه در این مطلب آمد، نه یک گزارش رسمی از سوی ستاد، یا همه‌ی آنچه در تورنتو در رابطه با بم گذشته، یا حتی به عنوان نماینده‌ی یورک در آن ستاد بود، بلکه فقط مشاهدات شخصی من بود بر اساس اولویت‌هایی که به نظرم مهم می‌آمد.



.:top:.




Printable Version
Send Comments
Archive