Issue 15
خشایار مرتضوی
تورنتو
بعدظهرِ پاییزیِ بارانی، درِ کوچکِ راهروی باریک منتهی به Art Center را باز می کنم. راهروی کوچک مثلِ یک تونل زمان عمل می کند. حالا گوشهی حیاطِ مربعی هستم با ساختمانهای قرن نوزدهمی University College در چهار طرف. نور نارنجی از ورایِ شیشه های رنگی بر برگهایِ زردی که حیاط را فرش کرده¬اند، پاشیده می شود. بزرگترین مجموعه از کارهای سرامیک پیکاسو که تاکنون در کانادا به نمایش درآمده است؛ در انتظارِ من است.
پیکاسو را برای نقاشیهایش میشناسیم و شاید برای مجسمههایش. اما پیکاسو هنوز برای ما در آغاز سدهای جدید گوشهی ناشناختهای از آثارش را مخفی نگهداشته است: سفالهایش. هر چند که سفالهای پیکاسو از سایر آثارش ناشناختهتر است، اما این به این معنی نیست که کارهای سرامیک پیکاسو از ارزش هنری کمتری برخوردارند. نمایشگاهِ برپا شده در دانشگاهِ تورنتو به تلاشهای اخیری تعلق دارد در جهت شناسایی سفالهای هنرمندِ اسپانیایی نابغه. ۸٤ اثر برگزیده شده از میان قریب به ۴۵۰۰ اثر سرامیک منسوب به پیکاسو، همهگی اصل و ساختهی خود هنرمند هستند که نیمی از آنها متعلق به خانوادهی پیکاسو و نیمی دیگر از مجموعههای خصوصی به تورنتو آورده شدهاند. چند شاهکار نیز از موزههای لوور، موزهی اورسی، موزهی پیکاسو در آنتیب (مقصدِ بعدی نمایشگاه) و موزهی سرامیکِ بارسلونا به امانت گرفته شدهاند.
ورودی نمایشگاه بسیار دلگرم کننده است: کاری از گوگن. سفالی با رنگهای آرام و وجود زندهی هنرمندِ منزوی در نقاشی روی سفال (خطوط استوایی، زنی در عبور، آرامش جزایر اقیانوس آرام). نمایشگاه بر چهار رویکرد (Theme) چیده شده است. قسمت اول داستانِ آشنایی پیکاسو است با سفال (بین سالهای ١٩١۵ تا ١٩۲۸). کارها ابتدایی ولی مملو از کنجکاویست. کبوترهایی در آستانهی جدا شدن از گل، نیمتنههایی کوچک، صورتهایی مونث. قسمتِ دوم اکتشافِ هنرمند است در دنیای سفال. وقتی که استاد در پی شناسایی قابلیتهای بیشمار سرامیک است. تکنیکهای متنوع، جنسهای مختلف خاک، لعابهای رنگی و روشهای پخت تکتک آزموده میشود. پیکاسو در کارگاهش واقع در والُری (Vallauris)، جنوبِ فرانسه، سخت مشغول است. مشغول آزمودن و آموختن. در کنار آثار این دوره منابع الهام هنرمند و نوع تاثیرِ آنها در تکنیکهای آزموده شده به نمایش در آمده است. کارهایی از سدهی میانهی اروپا، آثاری از چین و سفالی از نیشابور. سفرکردهی نیشابوری نمایش قدرت سادهگی و نمونهی ماندهگاری از هنرِ هنرمندِ ظریف طبع ایرانیست. مزین به خطِ ثلث در حاشیه. پیکاسو از سفالهای دورهی اسلامی (قرون ششم و هفتم هجری) ایران ترکیبِ رنگهای سیاه و سفید را آموخته است.
قسمت سوم و چهارم نفسگیرترین قسمتهای نمایشگاه به لحاظ زیبایی بصری و قدرتِ تکنیکی هستند. قسمتِ سوم با نامِ Inovation به کارهای بعد از ١٩٤۰میپردازد. زمانی که استاد به نوآوری دست مییازد. سفالهای بزرگ با تصاویرِ زندهای ازبدنها به علاوهی کاربرد نبوغآمیز رنگها و نقشها به همراهی بهرهگیریِ زیرکانه از قابلیتهای حجمی اشیاء؛ ثابت میکند که چرا آثار سفالِ پیکاسو این همه در معرض اقبالِ منتقدین قرار گرفته است. شاهکار مسلم این قسمت اولین اثر انتزاعیِ (Conceptual) شناخته شده در دنیای سرامیک است: کوزهای از میان برش خورده، تضادِ رنگِ داخلی با رنگِ روی کوزه. قسمت پایانی (Appropriation) به آثاری پرداخته است که صورت کلی آنها وام گرفته از عناصرِ فرهنگی مختلف از اسپانیا و انگلستان تا یونان و چین است. اما شکل نهایی اثر قطعا انعکاسِ یگانهای است از خلاقیت و بینش هنرمند به صورتی کاملاً فردی. کاشیهای سنتی اسپانیا، دیسهای نمایشدهندهی ماتادورها و نقشهای پیکانهای سیاه و سفید نهتنها دانش وسیع پیکاسو از کارهای سفال گذشتهگان را نشان میدهد، بلکه طنین قویای از روحیات شخصیِ هنرمند است.
نمایشگاه با سه عکس بزرگ پیکاسو بر روی کرباس، پوسترهای متعددی از نمایشگاههای سالانه در ولُری به طراحی پیکاسو و توضیحات خواندنی مرتبط با کارهای به نمایش درآمده تکمیل میشود. همچنین راهنمای صوتی نمایشگاه هم کمک خوبی است برای تفسیرِ آثار و ارجاعات به آثار هنری تاثیرگذار بر پیکاسو.
وقتی نمایشگاه را ترک میکنم که هوا تاریک شده است. از دیدن نمایشگاه هیجانزدهام. روی نیمکتِ سنگی مینشینم و به سکوتِ نارنجیِ فضا گوش میکنم.